👨🍳مراسم آشپزان ناصرالدین شاه در کرج
قبل از هر چیز بگذارید بگویم که پای ناصرالدین شاه چطور به کرج باز شده است؟
روستای مورد علاقه ناصرالدین شاه
شهرستانک روستایی در دهستان آسارا واقع در شهر کرج می باشد که آب و هوای فوق العاده و طبیعت بسیار زیبایی دارد. و از آنجایی که پادشاهان همیشه به مناطق خوش آب و هوا علاقه نشان می داده اند، این روستای بکر و زیبا هم از چشم های شاه قاجاری پنهان نمانده است. ناصر الدین شاه که به این روستا علاقه پیدا کرده بود و آب و هوای معتدلش در تابستان ها توجهش را جلب کرده بود، دستور می دهد برای ییلاق و شکار های تابستانه اش در این روستا کاخی بسازند.
کاخ شهرستانک
حدودا یک قرن پیش یعنی در سال 1257 ناصرالدین شاه دستور ساخت کاخ شهرستانک را می دهد و یکی از معماران حاذق آن زمان به نام آقا محمد ابراهیم خان که به معمارباشی هم معروف بود، ساختن کاخ را به عهده می گیرد.
کاخ شهرستانک که با نام کاخ ناصری هم شناخته می شود، از دو بخش اندرونی و بیرونی تشکیل شده است. حیاط بیرونی مستطیل شکل بوده و در چهار تراز ساخته شده است که در تراز اول، ورودی حیاط به شکل نیم دایره قرار گرفته است. بخش اندرونی هم دو حیاط شمالی و جنوبی داشته که حیاط شمالی کوچکتر بوده و برای اسکان خدمتگزاران استفاده می شده است.
همچنین از آنجایی که تجملات برای این شاه قاجاری اهمیت زیادی داشته است دستور می دهد دیوار کاخ را با کاغذدیواری هایی که از آلمان سفارش داده بود، تزئین کنند و برای درها و پنجره ها از شیشه های رنگی بسیار زیبایی استفاده کنند.
عکس هایی قدیمی که از این کاخ باقی مانده اند، نمایانگر شکوه و زیبایی این کاخ در زمان های گذشته هستند. و شاید جالب باشد بدانید، استاد کمال الملک از کاخ شهرستانک یک نقاشی زیبا کشیده است که در کاخ گلستان در تهران نگهداری می شود.
اما همانطور که در ابتدا گفتیم برگزاری جشن ها و مراسم های خاص از ویژگی های اصلی ناصرالدین شاه بوده است و یکی از این مراسم ها جشن آشپزان بوده است که اعتمادالسلطنه (از رجال دربار دوره قاجار) در کتاب خاطراتش می گوید: «ناصرالدین شاه هر سال در یک روز معین به همراه جمعی از وزرا، شاهزادگان و نزدیکانش به شهرستانک می آمد و مراسم مخوص آشپزان را برگزار می کرد».
مراسم آشپزان
درباره فلسفه این مراسم روایات گوناگونی مطرح شده است. اولین روایت این است که وقتی ناصرالدین شاه کوچک بود، مادرش، مهد علیا، برای سلامتی او آش نذر می کند و هر سال در فصل بهار نذرش را به جا می آورد. و پس از او ناصرالدین شاه این وظیفه را به عهده می گیرد.
در روایت دیگری چنین بیان شده است که یک سال وبا شیوع پیدا می کند و ناصرالدین شاه نذر می کند که اگر از وبا جان سالم به در ببرد، هر سال آش بپزد.
ولی دستخط ناصرالدین شاه که مربوط به اولین سال آشپزان است در سال 1285، دو روایت بالا را رد می کند. او درباره این آش که برای اولین بار پخته شده می نویسد: «برای شب آبگوشت غریبی به اختراع من پخته شد، دیگ را آقا ابراهیم بار کرد و علی رضا خان و محمد علی خان خدمت می کردند. چهل قسم ادویه و سبزی، گوشت و غیره و غیره مخلوط به هم کرده و چیز غریبی شد».
و اعتماد السلطنه درباره ی این آش چنین می نویسد: «بندگان همایون می خواستند طبخ حضوری را جلوی چادر انجام دهند و این عمل سه شب پی در پی تکرار شد. بعد بنا شد آبگوشتی که از هر قبیل بقولات و حبوبات و حتی اقسام میوه ها هم در آن ریخته شده و چیز آش مانندی شده بود به ما ها هم که از خواص بودیم، سهم و قسمتی از آن داده شود».
طبق خاطرات اعتمادالسلطنه سال بعد یعنی سال 1286 هم این عمل تکرار شد و از آن پس قرار بر این شد که مراسم آشپزان به خاطر سلامتی وجود شاه، هر سال در ییلاق انجام شود. به این ترتیب سال بعد (1287) که شاه عازم عتبات بود، این مراسم با شکوه هر چه تمام تر توسط آقا ابراهیم (امین السلطان بعدی دربار در آن زمان) برگزار شد ولی از آنجایی که آن سال قحطی و وبا بر ایران حاکم بود، ناصرالدین شاه در خاطرات خود تنها می نویسد : «امروز آبگوشت بار می کنیم» و از شرح مفصل و توضیح ماجرا خودداری کرده و مطلب زیادی نمی نویسد.
سال بعد (1288) یک دیگ آشی که در سال اول بار گذاشته بودند، 6 دیگ شد و بعضی از رجال نیز در پاک کردن سبزی، پوست کندن بادمجان و ... شریک شدند، نوازندگان نواختند و هرگونه بساط خوش گذرانی به پا شد. این مراسم همینطور ادامه یافت و هر سال مفصل تر از سال بعد در شهرستانک برگزار شد.
به مرور زمان مراسم آشپزان به این شکل شد که تمام درباریان برای آماده کردن آش کمک می کردند و حتی زنان شاه پا به پای خدمتکاران کار می کردند.
بعد از طبخ آش، سرآشپزباشی ناصرالدین شاه، آش را در کاسه های بزرگ و کوچک می ریخت و هر یک از کاسه ها به فراخور مقام و منزلت بین مدعوان تقسیم می شد. و در پایان هر یک از مهمان ها موظف بود پس از خوردن آش، کاسه را پر از سکه طلا و اشرفی کرده و به شاه تقدیم نمایند.
اما قسمت جالب ماجرا این است که آشپزباشی وقتی می خواست از کسی اشرفی و سکه طلای بیشتری بگیرد، روی آش او روغن بیشتری می ریخت. به همین ترتیب کسی که کاسه کوچکی دریافت می کرد، کمتر ضرر می کرد ولی کسی که کاسه بزرگی از آش با یک وجب روغن رویش دریافت می کرد، حسابی بیچاره می شد. به همین دلیل اگر آشپزباشی در طول سال با یکی از اعیان یا وزرا دعوایش می شد، به او می گفت: «آشی برایت بپزم که یک وجب روغن رویش باشد».
در نهایت باید بگوییم این مراسم از سال 1285 یعنی زمانی که بیست سال از سلطنت ناصرالدین شاه گذشته بود، شروع شده و تا سال 1313 یعنی سال مرگ او، همه ساله با تشریفات و تجملات هر چه بیشتر برگزار می شده است.
وضعیت فعلی کاخ شهرستانک
کاخ شهرستانک به عنوان یادگاری از ناصرالدین شاه قاجار در استان البرز در تاریخ 16 شهریور سال 1376 در فهرست آثار ملی ایران به ثبت رسیده است. این کاخ روزی شکوه و جلال زیادی داشته اما امروز تنها قسمت های ناچیزی از آن باقی مانده است. بعد از ترور ناصرالدین شاه و پایان سلطنت او، دیگر به این کاخ توجهی نشد و با انقراض سلسله قاجار وضعیت کاخ ناصری به مرور زمان بدتر شد. طبقه دوم این کاخ در دوره پهلوی فرو ریخت و در سال 1348 برای اقامت موقت کوهنوردان به سازمان تربیت بدنی واگذار شد. بعد از انقلاب این کاخ هر روز بدتر شده و به مرور زمان حرمسرای کاخ مدفون شده و از قسمت دیوانی هم تنها یک طبقه باقی مانده بود تا اینکه در سال 1376 در لیست آثار ملی قرار گرفته و 10 سال بعد قسمت حرمسرا از زیر خاک بیرون کشیده شد.
اگرچه از این کاخ چیز زیادی باقی نمانده اما وقتی راجع به روزهایی که در آن گذشته است بیشتر می خوانیم، وقتی تصور می کنیم روزگاری در این کاخ آشی با چندین وجب روغن پخته شده و به وزیران داده شده است و زمانی که از دید کمال الملک به زیبایی های این کاخ می نگریم، چیزی فراتر از یک بنای تخریب شده و قدیمی می بینیم. و دقیقا همین داستان ها و روایت ها است که به مکان های تاریخی هویت می دهد.