روانشناس و مشاور رویا راهی

آدرس :
عظیمیه ، ۴۵ متری کاج ، جنب فرش پاتریس ، ساختمان گلستان ، طبقه اول ، واحد۱ ، مرکز مشاوره پویش
سوالات متداول روانشناس و مشاور رویا راهی

دارای مدرک بین المللی ماتریکس از مرکز مطالعات ملی | درمان تخصصی اعتیاد به روش روان درمانی ماتریکس

اطلاعات تماس «روانشناس و مشاور رویا راهی» در بالای همین صفحه قابل مشاهده میباشد.
دیدگاه ها
دیدگاهتان را بنویسید
پناه
سلام وقتتون بخیر ، چرا هیچ شماره تلفن و آدرسی روی صفحتون نیست ؟
فرنوش
سلام من نسبت به موقعیت‌های جدیدی که برام پیش میاد می‌ترسم و دوست دارم تو حالت قبلی خودم بمونم. مثلا نمی‌تونم شغلمو عوض کنم چون از تغییر می‌ترسم. از محیط جدید و روبه‌رو شدن با آدم‌های جدید. چطور می‌تونم احساس ترس و نگرانیم نسبت به تغییرات زندگیم رو کمتر کنم؟؟؟ یه جورایی همش دوس دارم توی منطقه‌ی امن خودم باقی بمونم.
setare
سلام وقت به خیر من ۲۴ سالمه و برادری دارم که ۴ سال از من کوچکتره. متاسفانه من چندین بار وقتی شاهد بحث‌های پدر و برادرم بودم، واسطه شدم و خواستم کمک کنم که پدرم درک بیشتری نسبت به برادرم داشته باشه. اما الان طوری شده که نسبت به خطاهای برادرم من باید پاسخ گو باشم. من بازخواست میشم و این شده یک عادت که برادرم و پدرم خودشون با هم مستقیم صحبت نمی کنن و منو واسطه می کنن. این موضوع خیلی برام آزاردهنده شده چون دیگه برادرم انگار عادت کرده که کاراشو من درست کنم و خطاهاشو بپوشونم. نمی دونم چه کار کنم؟
حامد
سلام من زنم رو دوست دارم اما زنم نسبت به من بی مهره و اصلا بهم توجه نمیکنه و حرف نمیزنه اخلاقش خیلی خشکه دلیل چیه؟ ۱۸ سالشه
مرجان
سلام,,خسته نباشید,,من یک زن بیست وپنج ساله هستم,نه ساله ازدواج کردم,,همسرم صاحب فرزند نمیشود, سابقه اعتیاد دارد. یک بار ترکش دادیم ولی مطمئن هستم دوباره مصرف میکند, بسیار بددهن هست. نمیشود بااو بیرون رفت به همه شک دارد که من بد نگاه میکنن ودعوا راه میندازد, خانواده ام معتقد هستن باید جداشوم, خودم هم دیگر خسته شدم وفکر میکنم تلاشم فایده ای ندارد,.ولی از طلاق میترسم و از جدایی واهمه دارم, نمیتوانم تصمیم گیری کنم, لطفا راهنماییم کنین.
محبوبه
با سلام و سپاس، خانمی چهل ساله هستم که در برقراری ارتباط با مادرم مشکل دارم. روابطمان در ظاهر خیلی گرم است و به دلیل نزدیکی محل سکونت همیشه در رفت و امدیم. ایشان خانمی است شصت ساله که در در زندگی مرارت زیاد کشیده و من از شنیدن تلخیها و حوادثی که برایش پیش امده از دوران نوجوانی دچار فوران احساس نفرت نسبت به مسببین این اتفاقات میشدم. طوری که قلبم از رنج سوراخ میشد. و من دچار مسئولیت بیش از حد ایثار و اطاعت شده بودم. و اعتماد به نفس و عزت نفسم پایین بود. 1. حالا در این سن میبینم مادرم خطاهای شناختی زیادی داشته و دارد. فاجعه سازی میکند. وابسته است، کمالگرا و ایرادگیر است. بسیار مهرطلب و در عین حال کنترلگر است و القای حس گناه به اطرافیان میکند. اغلب ناراضی است. 2. در اغلب موارد چیزی را میگوید که واقعا خلاف ان فکر یا احساس میکند. یعنی دروغ میگوید تا اوضاع را به میل خودش کنترل کند. و این مورد آخر از همه بیشتر برای من در ارتباط مشکل ایجاد میکند. چون نمیتوانم به حرفهایش اعتماد کنم. 3. انتظار توجه و حضور مداوم از ما دارد. با اینکه شخصی است که دیگران دوستش دارند و به دیگران خیلی محبت و احترام میک
امیرعلی
سلام. من و همسرم 11 سال با هم ازدواج کردیم و فرزندی نداریم. بعد از یک مشاجره که به خاطر اشتباه من ایشون دچار شکستگی بینی شدند. بعد از این اتفاق ایشون تصمیم قطعی بر جدایی گرفتند. و اعتقاد دارند که ادامه این زندگی نه از لحاظ آرامش فردی و نه شرایط اقتصادی به نفع هیچ کدوم ما نیست. هیچ کدوم نه از لحاظ اخلاقی و نه اجتماعی شبهه ای به هم نداریم. ولی نداشتن شرایط مالی مناسب از جانب من و نداشتن حمایت مالی مناسب از جانب خانواده ام کمی شرایط رو براشون دشوار کرده. تا اخیرا که من دست به کار تولیدی زدم و با رکود شدید بازار مشکلات مالی ام بیشتر شد و مصادف شدن این موضوع با عروسی خواهر خانومم سبب بالاگرفتن این مشاجره و جراحت بینی ایشون شد. در حال حاضر هیچ راهی برای من نگذاشتن جز جدایی و من تنها رو به وقت کشی و امروز رو به فردا انداختن، آوردم. الان به من دو هفته برای طلاق توافقی وقت دادند. البته هردو تحصیل کرده ایم و ایشون کارمند و من هم آزاد کارمی کنم. این موضوع رو هم بیان کنم که مدتی هست که روابط ما به دلیل مشغله بالای من و تلاش برای خروج از رکود اقتصادی موجود سرد شده بود. حالا هم واقعا نمی دونم چه کار
بهاره
سلام وقتتون به خیر من با یکی از همکارانم چند ماه آشنا شدیم و خانواده‌ها صحبت کردن. قرار عقد رو مشخص کردیم. اما یک روز قبل از عقد پدر من ناگهانی گفتن که حتما باید حق تحصیل و کار رو بگیرم. من زمانی که این موضوع رو مطرح کردم، نامزدم و خانواده‌اشون اصلا عکس‌العمل خوبی نشون ندادن و حتی نامزدم با عصبانیت می‌گفت که این خواسته من بوده که الکی از جانب پدرم دارم عنوان می‌کنم و چرا از روز اول نگفتم و این حرفا؟ خلاصه به هر سختی‌ای بود اونا سر عقد رضایت دادن و حق کار و تحصیل داده شد به من. اما از اون زمان که حدودا یک ماهه می‌گذره، نامزدم خیلی رفتارش بد شده. سر چیزای کوچیک بحث راه می‌اندازه. مدام بهانه‌جویی می‌کنه یا اگر من خواسته‌ای داشته باشم، ربط میده به زمان عقد. از طرفی هم خانواده من تازه یادشون افتاده که ما مناسب هم نبودیم و مدام تو گوشم می‌خونن که تا هنوز جدی‌تر نشده، طلاق بگیرم. خیلی توی وضعیت بدی گیر کردم. نمی‌دونم چه کار کنم؟ میشه راهنماییم کنین؟
روانشناس و مشاور رویا راهی سلام عزیزم ببینید این کار شما باعث سلب اعتماد شده و شاید بشه گفت کار شما و خانواده اتون درست نبوده و این موضوع اینقدر جای بحث داره که از فضا چت خارج ما مشاوره تلفنی هم داریم اگر تمایل داشتید من در خدمت شما هستم xxxxxxxxxx۶
(امتیاز 4.7 | 1931 رای)
افزودن مجموعه شما به مرکز مشاوره و روانشناسی